در جریان فتنه سال 88 باید توجه داشت که هدفگذاری دشمنان دین این بود که گروه کشی های خیابانی و جریانات را به واقعه عاشورا بکشانند.وقتی آنها قصد سرکوب نظام جمهوری اسلامی را دارند طبیعی است که باید ابتدا دفاع از فلسطین را بکوبند و به جایی برسند که چاشنی اصلی قیام و حرکت مردم کشور که مسئله قیام سید الشهدا(ع) است را سرکوب کنند. این مسئله از همان ابتدا جزو اهداف اولیه آن ها قرار داشت ولی زمانی که در سال 88 بستر را آماده دیدند تا این جا هم پیش رفتند و اگر بیش از این هم بستر را آماده می دیدند قطعا کشتار روحانیت و نیروهای حزب اللهی را راه می انداختند.بنابراین برخی جریانهای سیاسی بودند که به خاطر فرصتیابی و قدرتیابی در داخل کشور بستری برای فتنه شده و راه را بازکردند، نمی توان ساکتین و خواص را جزو فتنه گران دانست؛ در انقلاب سیدالشهدا(ع) هم عده ای به میدان آمدند ولی مردد شده و شک و تردید داشتند ولی در لشگر امام حسین(ع) بودند لذا نمیتوان آنها را جزو سپاه عمرسعد عنوان کرد.در عین حال این افراد برای ما به عنوان عناصر زاویهدار با رهبری مطرح بوده و اعتماد ما از این افراد سلب شده است. دی یک حادثه نبود بلکه یک جریان بود؛ علی رغم اینکه بسیاری قصد دارند بگویند 9 دی یک حادثه بود که اتفاق افتاد و مردم تظاهرات و راهپیمایی به راه انداختند باید بگوییم که خیر 9 دی تنها همین تظاهرات نبود بلکه یک آیینه بود که جریانی را به نمایش گذاشت و این جریان، نهادینه ثابت در کشور است.
9دی ثابت کرد مسئله ولایت در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قائمه اصلی است که محور تمام وابستگی مردم به نظام ولایت است. اگر ولایت نباشد کل نظام از مردم منفک می شود .
نوشین نفیسی فرزند دکتر ابوتراب نفیسی، پزشک مخصوص آیت الله منتظری بود و در سال 1358 به عضویت گروه مارکسیستی پیکار در آمد که این گروه همواره به انجام فعالیتهای تروریستی علیه نظام میپرداخت و از جمله گروههایی بود که در آشوبهای کردستان و خوزستان نقش جدی ایفا کرد. بمبگذاری، غارت بانکها، انهدام پلها و جادههااز جمله کارهایشان بود ، نوشین و همسرش دستگیر می شوند نوشین نفیسی در دادگاه انقلاب محکوم به اعدام میشود اما دخالتمنتظری که به عنوان قائم مقام رهبری اختیار عفو محکومان را داشت، سبب میشود تا در اقدامی نادر، حکم اعدام او به آزادی تخفیف خورد. شهید لاجوردی دادستان وقت انقلاب اسلامی از این بی عدالتی خونش بجوش آمد و در پشت برگه حکم آزادی نوشین نفیسی که به وی ابلاغ شده بود، مینویسد: «زندانی نوشین نفیسی یکی از خبیثترین و متعصبترین افراد نادری است که در زندان تحمل کیفر مینماید، ولی با شیوههای منافقانه به دروغ خود را بریده نشان میدهد. بدیهی است کسی که از مرکزیت جناح انقلابی منشعب از پیکار مرتد محارب باشد، آزادیش چه مقدار برای جامعه خطرناک است، ولی چه میشود کرد؟! چون دستور آزادیش صادر شده چاره ای جز آزاد کردن نیست. (گرچه با تمام وجود مخالف آزادیش هستم و معتقدم اگر قرار باشد مرکزیت سازمان الحادی با آن همه جنایت و آمریت در کشتار مردم مسلمان و بیگناه و ... داشتن همه وزر و وبال اعضا و هواداران اعدام شده سازمانش، آزاد شود، پس ...؟!! خدایا تو شاهدی با دیدن این نامه و تبعیض غیرقابل تصور مرگ خود را از تو خواستم!) لذا با سپردن کفیل و وثیقهای معادل یک میلیون تومان آزاد شد. 2/10/ 63»
واینک بی عدالتی و تبعیضی دیگر ؟؟!!!
مهدی هاشمی با وجود 13 عنوان اتهامی از جمله اخلال در نظام اقتصادی کشور، جاسوسی، اختلاس، تبانی در معاملات دولتی، اجتماع و تبانی و فعالیت تبلیغی علیه نظام نیز نتوانسته است همچون «بچه های مردم» دلیل قانع کننده ای برای باقی ماندن او در زندان و تکمیل روند تحقیقات باشد !!!؟؟ با وثیقه 10000000000 تومانی آزاد شد .
توانایی تودیع وثیقه 10 میلیارد تومانی؛ یکی دیگر از شباهتهای بچه هاشمی با بچههای مردم!!!؟؟؟
خدایا عاقبت همه ما را ختم بخیر کن
سطل آب مسلمانان و عاقبت اسراییل!
عرب عزیز !! از خواب بیدار شو زمستان تمام شد
قابل توجه مسئولین و ......
نان خشک و سیب زمینی آب پز شده
(سفره رزمندگان دفاع مقدس )سفره ای برای شرمنده گی
۱۱ دی ۱۳۴۵ - در ساری متولد میشوند. کربلای ۸ مجروح شده اما دوباره به جبهه باز میگردند دیماه 1364، در عملیات والفجر 8، به شدت شیمیایی می شوند. در کردستان عراق از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار میگیرند.
در سال 1370 ازدواج میکنند. در سال 1375 بعلت جراحت شمیایی به شهادت میرسند
قانون اول: بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجرا 4 مرداد69)
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم.(تاریخ اجرا 11 مرداد 69)
قانون سوم: خدایا! اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجرا 26 مرداد 69)
قانون چهارم: خدایا! اعتراف میکنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید 2شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجرا 16 شهریور 69)
خدایا ! کریما ! منه آخوند چطور صبحم را شب میکنم و در چه فکری هستم و این شهید کجا سیر میکنه !!! ؟؟؟؟ خدایا به حق شهدا منو هم راه بده